امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Put On

American: pʊtˈɑːn British: pʊtɒn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb A2
پوشیدن، تن کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
phrasal verb
وانمود کردن، به خود بستن
phrasal verb
به‌ کار انداختن، اعمال کردن، به‌ کار گماردن
phrasal verb
(وزن) اضافه کردن
phrasal verb
مبالغه کردن، گزافه‌گویی کردن، غلو کردن، اغراق کردن
phrasal verb
انجام دادن، اجرا کردن
phrasal verb
دست انداختن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد put on

  1. verb pretend
    Synonyms:
    act affect assume bluff confound confuse counterfeit deceive don fake feign make believe masquerade playact pose pull put on a front put on an act sham simulate strike take on trick
    Antonyms:
    be truthful
  1. verb stage a performance
    Synonyms:
    do mount present produce show

ارجاع به لغت put on

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «put on» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/put on

لغات نزدیک put on

پیشنهاد بهبود معانی